اي يادگاران خلوت سنگرها. راستي با آن همه ياران چه کرديد؟ چطور قامتتان از شکستن آن همه دل نشکست؟ چطور نشنيديد آن همه صداي بلند را؟ راهي مهيا کنيد. از سفري به سمت نور بگوئيد. از نخل هاي سر به زير حرفي بزنيد.هر توسلي به شما ختم, هر کميلي روبروي شما آغاز و هر تلاطمي لبيک گويان به شما مي پيوندد. صدايم را بشنويد که دلتنگم....
منصوره جون خيلي خوشحالم که من رو ياد اون روزهاي قشنگ انداختي مخصوصا شلمچه که عشقه منه!!!وواقعا راست ميگه که خودم نيم که خودم در شلمچه جاماندست!!!الهي دوباره قسمتمون بشه بريم