سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   
 
نویسنده : منصوره فارسی
تاریخ : شنبه 92/1/17
نظرات

باران که می بارد، حسی شبیه جنون به سراغم می آید...!

جنون اینکه بروم زیر آسمان بارانی و رو به آسمان دست هایم را تا آنجا که می توانم باز کنم و آسمان را در آغوش بکشم...

جنون اینکه اینقدر نفس عمیق بکشم، که ریه هایم خالی بشود از آلودگی...

جنون این که یک جشن درست و حسابی به مناسبت آمدن باران بر پا کنم ...

عاشق بارانم...

مگر می شود کسی از رحمت خدا خوشش نیاید...؟!

 آن کودکی که کفش هایش پاره هست هم باران را دوست دارد... میدانم...!

فقط کمی بد بین است نسبت به باران...

آن هم به خاطر کفش های پاره و سن کمش است... بزرگ تر که بشود، معنی باران و رحمت را بهتر می فهمد...

همان وقتی که به او بگویند : "زیر باران اگر دعا کنی، مستجاب می شود..."

آن وقت ، او هم با من همراه می شود و هر دو پا برهنه زیر باران می رقصیم و آمدن بهار و باران را جشن می گیریم...

یک خواهش: لطفا چتر ها را ببندید و از باران استقبال کنید ...!

فراموش نکنید اگر استقبالمان خوب باشد ، باز هم بر ما نازل خواهد شد و بهارمان را زیبا تر خواهد کرد...!

باران رحمت است... حیف نیست غرق رحمت خدا نشویم...؟!

باران